اطاعت همیشه با آموزش خوب و درست اشتباه گرفته شده است. در گذشته، یک کودک مطیع، کودکی بود که اساساً اصول اولیه رفتار خوب و مناسب را فراگرفته بود. اما آیا واقعاً این بهترین راه برای تربیت کودک است؟ آیا این سبک از اطاعت، با ترس و وحشت هدایت نمیشود؟ ترس از تنبیه شدن یا محروم شدن از مزایای خاصی که والدین باید به کودک ارائه دهند؟
اطاعت، بیشتر بر پایه ترس استوار است
بچههای مطیع الزاماً بچههای خوشحالی نیستند. ترسی که همیشه همراه آنها است، مانع از شکوفایی و رشد آنها میشود و انگیزه و اراده ایشان را مختل میکند. در واقع، کودکانی که عادت کردهاند تا در هنگام انجام کاری نادرست تنبیه شوند یا برای انجام کاری خوب پاداش دریافت کنند، به سختی میتوانند بین اطاعت و احترام تمایز قائل شوند و مرزی میان این دو مفهوم بگذارند.
انجام یک کار خوب از جانب کودک، نباید بهطور خودکار پاداش داشته باشد چون در جامعه امروزی کارها با چنین روالی انجام نمیگیرند. درحقیت رفتار خوب باید بهصورت فطری و خودانگیخته در درون انسانها باشد و هیچگونه عامل بیرونی، نباید در شکلگیری آن نقشی داشته باشد.
در یک کلام کودک باید بیاموزد که همیشه پاداشی برای رفتار خوبش دریافت نخواهد کرد چون در غیراینصورت به قول معروف شرطی میشود و فقط تا زمانی که پاداشی دریافت کند، صحیح رفتار خواهد کرد که این فینفسه تربیت مناسبی به شمار نمیرود!
اطاعت در خارج از منزل به چه شکلی است؟
کودکانی که به اطاعت در خانه عادت کردهاند، از ترسِ محدود شدن، این زنجیره اطاعت را در بیرون از محیط خانه میشکنند. به عنوان مثال، در مدرسه، آنها ممکن است رفتار نامناسب و غیرمحترمانهای نسبت به دانشآموزان یا معلمان دیگر داشته باشند، مسالهای که بهشدت تعجب والدینشان را برمیانگیزد. این رفتار و حرکت کودک، متاسفانه نتیجه تربیت مبتنی بر ترس و تنبیه است نه برپایه مفهوم احترام.
پیامدهای روانی آموزش تسلیم و اطاعت به کودکان
وقتی کودکی با ترس از تنبیه شدن بزرگ میشود، فقط اطاعت میکند، اما هیچ ایدهای در مورد مفهوم احترام ندارد، چون آن را درک نمیکند. در نتیجه، این ترس که با خشم همراه است، با ایجاد دردسر در اطراف او به رفتاری تحریکآمیز تبدیل میشود.
علاوه بر این، در موارد دیگری که کودکان با ترس تربیت میشوند، رفتاری بسته و ترسناک دارند و از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند، وضعیتی که میتواند ترمزی برای رشد، آزادی واستقلال آنها در زندگی اجتماعی باشد.
در همه حال، تربیت مبتنی بر ترس و تسلیم به تعادل روانی کودک آسیب میرساند. همچنین، کودک از ترس تنبیه شدن، هرگز جرات ابراز احساسات خود را نخواهد داشت. در ادامه، نوعی سرکوب عاطفی در وجود وی شکل میگیرد که مانعی بر سر راه آزادی بیان او در زندگی آیندهاش خواهد شد و بدتر از همه اینکه او همیشه از خطر ترس خواهد داشت و توان خروج از منطقه امن خویش را در خود نخواهد دید. نتیجه اینکه ترس از ناشناختهها و کشف افقهای دیگر و نیز ترس از رویارویی با دیگران همیشه با وی خواهد بود.
برای شادی کودک، احترام را به وی آموزش دهید
آموزش احترام به کودک ضروری است و والدین باید در این مورد الگو باشند. برای اینکه کودک بتواند گوش کند و بفهمد، بدون شک باید اصول اساسی زندگی را از والدین خویش فرابگیرد.
احترامی که پدر و مادر برای یکدیگر قائل میشوند و همچنین رفتار خوب آنها با دیگران، نمونههایی است که کودک باید در معرض آنها قرار بگیرد.
بحث و گفتوگو با کودک در مورد قوانینی که باید رعایت شوند ضروری است تا او به این شکل، دید روشنی از چرایی و چگونگی قضایا داشته باشد.
سخنان و تذکراتی که هنگام انجام کاری احمقانه و نادرست به کودک گفته میشود، نباید آغشته به تحقیر یا توهین باشد، بلکه لازم است که با مدارا همراه باشد. درحقیقت باید به او توضیح داده شود که چرا عملی که مرتکب شده، اشتباه است.
همواره توصیه میشود که مسوولیتپذیری از سنین پایین به کودک آموزش داده شود تا وی به خودمختاری و مستقل بودن عادت کند. وقتی به کودک اعتماد میکنید و به وی اجازه میدهید تا کارهای مورد علاقهاش را انجام دهد، در حقیقت به او این امکان را میدهید تا به فردی با اعتماد به نفس بالا تبدیل شود و از همه مهمتر، مسوولیتهای زندگی آیندهاش را بپذیرد.
نکته مهم آخر این که والدین باید احترام به اختلافات و گوناگونیها را به کودک خویش بیاموزند چون کودک باید یاد بگیرد که به تفاوت نژادها، مذاهب و عقاید احترام بگذارد.